مادری چند فرزند داشت،درحالی که به کارهای خانه رسیدگی میکرد با اسباب بازی و شیرینی،کودکان خود را سرگرم نگه میداشت.
کودکان مدتی شاد بودند،اما ناگهان مادرشان را به یاد آوردند و شروع به گریه و زاری کردند.
مادر،خوراکی ها و اسباب بازی های تازه ای برایشان آورد و بچه ها باز هم مدتی سرگرم شدند و مادرشان را از خاطر بردند.
این کار چندین بار تکرار شد،تا اینکه یکی از کودکان به مادرش گفت:
“مادر،ما اسباب بازی و خوراکی نمیخواهیم،تورا میخواهیم.”
مادر همه ی کارهای خود را کنار گذاشت و او را در آغوش گرفت.
ما همچون کودکانی هستیم که خداوند با اسباب بازیها و خوراکی هایی که به ما میدهد سرگرم میشویم.
خداوند به ما ثروت،دارایی،آسایش،لذت،اعتبار اجتماعی،نام،شهرت،اقتدار و شکوه میدوهد و آنگاه چنین به نظرمان میرسد که نیازی به خدا نداریم.
اما برای عده ای این لذتها بی طعم است.
آنها از چیزهایی که این دنیا به آنها میدهد لذت نمیبرند و قلبهایشان غم زده است،آنان دیدار خدا را میخواهند و فریاد میزنند:”خدایا من به تو نیاز دارم،تورا میخواهم!”
و خدا به سراغ آنها خواهد رفت خود را بر آنها آشکار خواهد کرد.
آنها همان هایی هستند که خداوند می فرماید :
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمىدارد، و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود مىهراسند. سوره مبارکه نور – آیه 37
Views: 85