شهردار ارومیه که بود،دو هزار و هشت صد تومان حقوق می گرفت.یک روز به من گفت«بیا این ماه هرچه خرج داریم رو کاغذ بنویسیم،تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم یه فقیر.»

همه چیز را نوشتم؛از واکس گرفته تا گوشت و نان و تخم مرغ.آخر ماه که حساب کردیم،شد دوهزار وششصد و پنجاه تومان.بقیه ی پول را داد لوازم التحریر خرید،داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند.

گفت«اینم کفاره ی گناهای این ماهمون.»

((همسر شهید مهدی باکری))

بازدیدها: 101

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

پانزده − سیزده =

فهرست