امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: اشعث در خون علی ـ علیه السلام ـ شرکت کرد و دخترش جُعده، امام حسن ـ علیه السلام ـ را مسموم ساخت و پسرش محمد اشعث در خون حسین شرکت داشت[۲] اینک به اصل داستان بازگردیم:
اشعث بن قیس، به خیال خام خود، می خواست با آوردن هدیه ای برای علی ـ علیه السلام ـ به حکومت آن حضرت نزدیک شود و در نتیجه به هدف های مادی و دنیوی خود برسد، در حقیقت می خواست در این راه رشوه ای بدهد، که آن رشوه نام هدیه داشت.
او حلوایی آماده کرد و در آوندش ریخت و شب هنگام به در خانه علی ـ علیه السلام ـ آمد، و کوبه در را به صدا درآورد. علی ـ علیه السلام ـ در را گشود و او حلوا را تقدیم کرد.
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: او آن حلوا را به چیزی آمیخته بود که من آن را نمی پسندیدم، گویا آن حلوا با آب دهان مار (یا بر گردانه مار) آمیخته شده بود.
«فقلت اصله ام زکاه ام صدقه فذلک محرّم علینا اهل البیت؛ گفتم آیا بخشش است یا زکات است و یا صدقه؟ که زکات (واجب) و صدقه (مستحب) بر خاندان ما حرام است.[۳]
گفت: نه زکات است و نه صدقه، بلکه هدیه است، گفتم: سوک کنندگان در سوک تو بنشینند، آیا از راه دین خدا وارد شده ای که مرا بفریبی؟
آیا نظام عقل تو به هم خورده یا دیوانه شده ای و یا هذیان می گویی؟ سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر افلاک آن است به من ببخشند تا به عنوان گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای، خدا را نافرمانی کنم، نخواهم کرد، و براستی که دنیای شما در نزد من از برگی که ملخ، آن را به دندان گرفته و آن را جویده است، پست تر می باشد. علی را به دنیای ناپایدار و خوشی آن چه کار؟ به خدا پناه می برم از خواب عقل و زشتی لغزش ها و از او یاری می جویم[۴] به این ترتیب امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ هدیه رشوه نمای اشعث را ردّ کرد و تطمیع اشعث (آن مرد چند چهره و دارای یال و کوپال) آن حضرت را از اجرای عدالت باز نداشت.
[۱]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۹ ـ و در خطبه ۱۹ نهج البلاغه چهره ناپاک اشعث را بنگرید.
[۲]. سفینه البحار، ج۱، ص۷۰۲٫
[۳]. گرچه صدقه مستحبی بر سادات حرام نیست، ولی منظور از خاندان در اینجا ـ ظاهراً پنج تن آل عبا(ع) هستند که صدقه مستحبی نیز بر آنها حرام است.
[۴]. نگاه کنید به خطبه ۲۲۴ نهج البلاغه.